هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق خود می‌گوید و درد دوری از او را بیان می‌کند. او از شب‌های طولانی و روزهای تاریک در فراق یار می‌نالد و امید به دیدار دوباره دارد. در ابیات پایانی، شاعر از شادی و نشاطی که با حضور معشوق به او دست می‌دهد سخن می‌گوید و از خداوند طلب یاری می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۳۵۱ - کیسه‌ای به حکیم وعده کرده‌اند آن را با کاردی طلب می‌کند

ای کمال زمان بیا و ببین
که ز عشقت چگونه می‌سوزم

با بهار رخت تواند گفت
شب یلداکه روز نوروزم

در فراق رخ چو خورشیدت
روشنایی نمی‌دهد روزم

کیسه‌ای دادیم در این شبها
که همی وام صحبت اندوزم

روزها رفت و من نمی‌دانم
که بر آن کیسه کیسه‌ای دوزم

یارب از کاردی بود با آن
که بدان کین دشمنان توزم

سر چو سرو از نشاط بفرازم
رخ ز شادی چو گل برافروزم

وگر این کار هست بیهوده
تن زن آنگاه کاسهٔ یوزم

سایه بر کار این سخن مفکن
زانکه چون سایه بر تو آموزم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۰ - در مطایبه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۲ - در شکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.