هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عظمت و قدرت یک شخصیت (احتمالاً حاکم یا فردی با مقام بالا) تمجید میکند و او را با عناصر طبیعی مانند آسمان، آفتاب، و آسیاب مقایسه مینماید. همچنین، شاعر به بخشندگی و سخاوت این شخصیت اشاره میکند و از تأثیرات مثبت او بر زندگی دیگران سخن میگوید. در انتها، شاعر به بیفایده بودن برخی حرفها اشاره میکند و از مخاطب میخواهد که به جای پرداختن به امور بیاهمیت، به دنبال پیشرفت و رهایی از انتظار باشد.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان ادبی پیچیده، استعارههای عمیق و مفاهیم فلسفی، برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب است. درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و توانایی تحلیل مفاهیم انتزاعی دارد.
شمارهٔ ۴۳۳ - در طلب جو
ای ز قدر تو آسمان در گو
آفتاب از تو در خجالت ضو
قدر و رای تو از ورای سپهر
آفتابی و آسمانی نو
دل و دست تو گاه فیض و سخا
برده از ابر و آفتاب گرو
بنده را صاحب استری دادست
استری ماه نعل و گردون دو
خلقت آسیاء کی دارد
صفت آسیای او بشنو
سنگ زیرین او همیشه روان
گو در او آب و باد هیچ مرو
ناو او از درون و او معکوس
دلو او از برون و او در گو
آسیابی چنین و باری نه
بیشبانروز آسیابان رو
انوری این همه مزیح ز چیست
چند ازین ترهات شو هاشو
خود به یک ره بگو که بیکارست
آس دندانش ز آس کردن جو
تا ترا جود صدر دولت و دین
برهاند ز انتظار درو
او تواند که کشت همت او
هیچ بیارتفاع نیست برو
آفتاب از تو در خجالت ضو
قدر و رای تو از ورای سپهر
آفتابی و آسمانی نو
دل و دست تو گاه فیض و سخا
برده از ابر و آفتاب گرو
بنده را صاحب استری دادست
استری ماه نعل و گردون دو
خلقت آسیاء کی دارد
صفت آسیای او بشنو
سنگ زیرین او همیشه روان
گو در او آب و باد هیچ مرو
ناو او از درون و او معکوس
دلو او از برون و او در گو
آسیابی چنین و باری نه
بیشبانروز آسیابان رو
انوری این همه مزیح ز چیست
چند ازین ترهات شو هاشو
خود به یک ره بگو که بیکارست
آس دندانش ز آس کردن جو
تا ترا جود صدر دولت و دین
برهاند ز انتظار درو
او تواند که کشت همت او
هیچ بیارتفاع نیست برو
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۲ - شراب خواهد
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۴ - قطعهٔ زیر از حکیم شجاعی است که به انوری نوشته است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.