هوش مصنوعی: شاعر در این متن به ستایش انوری می‌پردازد و از فضل و هنر او سخن می‌گوید. سپس از دوری خود از انوری و ناتوانی‌اش می‌نالد و از اینکه انوری به عیادتش نیامده اظهار تأسف می‌کند. شاعر این انتظار را ناشی از ابلهی خود می‌داند. در ادامه از رنج ناتوانی و اندوه خود می‌گوید و اشاره می‌کند که طبیب به او امید بهبودی داده است. در پایان، شاعر از غم از دست دادن حضور در محافل ادبی می‌نالد و آرزوی بهشت را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از واژه‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۳۴ - قطعهٔ زیر از حکیم شجاعی است که به انوری نوشته است

ای انوری تویی که به فضل و هنر سزند
احرار روزگار و افاضل ترا رهی

بودند در قدیم امیران و شاعران
واکنون شدت مسلم بر شاعران شهی

هستت خبر که هستم دور از تو ناتوان
اشکم چو ناردانه و رخسار چون بهی

مشغول بوده‌ای که نکردی عیادتم
یا خود مرا محل عیادت نمی‌نهی

نی‌نی ز ابلهی است مرا از تو این طمع
خیزد چنین طمع به حقیقت ز ابلهی

با رنج ناتوانی ای دوستان مرا
دل گشت پر ز انده و از صبر شد تهی

گوید طبیب بهتری امروز غم مخور
اینک برفت علت و آغاز شد بهی

غم این غمست و بس که ز من فوت می‌شود
در بزم صدر عالم رسم سه‌شنبهی

آن جنت نعیم اگر در جهان بود
ممکن ظهور جنت ماوی، فتلک هی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۳ - در طلب جو
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۵ - انوری در جواب شجاع‌الدین خالد بلخی گفته و عذر تقصیر خواسته است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.