هوش مصنوعی:
این شعر به سیف زنگ اجل خطاب شده و از تیزی و ارزش آن سخن میگوید. شاعر اشاره میکند که این شمشیر شایستهی زندگی نیست و در دست تقدیر یا جنگها جایی ندارد. همچنین، از حقوق واجب و نادیده گرفته شده صحبت میشود و در نهایت، شاعر از خرابیهایی که توسط این شمشیر به وجود میآید ابراز نگرانی میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم انتقادی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به مفاهیم مذهبی و تقدیر可能需要 درک عمیقتری از ادبیات و فرهنگ اسلامی دارد.
شمارهٔ ۴۷۲ - در هجو سیفالدین نامی گفته
تو ای سیف زنگ اجل چون نگیری
که الحق به انصاف درخورد آنی
بدین تیزی و روشنایی و گوهر
ترا در کجا میخورد زندگانی
نه در دست تقدیر ملکی بگیری
نه در حرب ایام خونی برانی
ترا ذوالفقار علی خود گرفتم
گران قلتبانی گران قلتبانی
حقوقی که در گردنت هست واجب
به گوش دلت چون فرو مینخوانی
بدین مایه داد و ستد بعد ماهی
چه تاخیر سردست چون میتوانی
چرا قدر مردم ندانی ولیکن
تو مردم نهای قدر مردم چه دانی
خرابی عالم ز تو هست پیدا
مباد آنکه اندر جهان تو بمانی
که الحق به انصاف درخورد آنی
بدین تیزی و روشنایی و گوهر
ترا در کجا میخورد زندگانی
نه در دست تقدیر ملکی بگیری
نه در حرب ایام خونی برانی
ترا ذوالفقار علی خود گرفتم
گران قلتبانی گران قلتبانی
حقوقی که در گردنت هست واجب
به گوش دلت چون فرو مینخوانی
بدین مایه داد و ستد بعد ماهی
چه تاخیر سردست چون میتوانی
چرا قدر مردم ندانی ولیکن
تو مردم نهای قدر مردم چه دانی
خرابی عالم ز تو هست پیدا
مباد آنکه اندر جهان تو بمانی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۱ - شکایت از زمانه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۳ - نصیحت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.