۶۷۵ بار خوانده شده

تکه ۵۰

بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان

تا که می‌جستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان

در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
بی نشانی که صواب آید ازو دادن نشان

چند گاهی عاشقی برزیدم و پنداشتم
خویشتن شهره بکرده کو چنین و من چنان

در حقیقت چون بدیدم زو خیالی هم نبود
عاشق و معشوق من بودم ببین این داستان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تکه ۴۹
گوهر بعدی:تکه ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.