هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به مفاهیمی مانند عشق الهی، جدایی از دنیای مادی، و رسیدن به حقیقت وجود اشاره دارد. شاعر از خورشید به عنوان نماد نور الهی و عشق حقیقی یاد می‌کند و از جدایی از دنیای مادی و رسیدن به خلوت الهی سخن می‌گوید. همچنین، از مفاهیمی مانند شب، ماه، و ستارگان برای بیان مفاهیم عرفانی استفاده می‌شود.
رده سنی: 18+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۲

بیگاه شُد بیگاه شُد خورشید اَنْدَر چاه شُد
خورشیدِ جانِ عاشقان در خَلْوَتِ اللّهْ شُد

روزی‌ست اَنْدَر شب نَهان تُرکی میانِ هِنْدوان
هین تُرک تازی‌یی بِکُن کان تُرک در خَرگاه شُد

گَر بو بَری زان روشنی آتش به خواب اَنْدَر زَنی
کَزْ شب رُویّ و بَندگی زُهره حَریفِ ماه شُد

گردیم ما آن شبْ رَوان اَنْدَر پِیِ ما هِنْدوان
زیرا که ما بُردیم زَرْ تا پاسْبان آگاه شُد

ما شبْ رُوی آموخته صد پاسْبان را سوخته
رُخ‌ها چو گُل اَفْروخته کان بَیذَقِ ما شاه شُد

بِشْکَست بازارِ زمین بازارِ اَنْجُم را بِبین
کَزْ اَنْجُم و دُرِّ ثَمین آفاقْ خَرمَنگاه شُد

تا چند ازین اُسْتورِ تَن کو کاه و جو خواهد زِ من؟
بر چَرخْ راهِ کَهکَشان از بَهرِ او پُرکاه شُد

اُسْتور را اِشکال نِهْ رُخ بر رُخِ اِقْبال نِهْ
اِقْبالِ آن جانی که او بی‌مِثْل و بی‌اَشْباه شُد

تَن را بِدیدی جانْ نِگَر گوهر بِدیدی کانْ نِگَر
این نادره ایمان نِگَر کَایْمان دَرو گُمراه شُد

مَعنی هَمی‌گوید مَکُن ما را دَرین دَلْقِ کُهُن
دِلْقِ کُهُن باشد سُخُن کو سُخرهٔ اَفْواه شُد

من گویم ای مَعنی بیا چون روحْ در صورت دَرآ
تا خِرقه‌ها و کُهنه‌ها از فَرِّ جانْ دیباه شُد

بَس کُن رَها کُن گازُری تا نَشْنود گوشِ پَری
کان روح از کَرّوبیان هم سیر و خَلْوَت خواه شُد
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.