هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از درد و رنج عاشقانی می‌گوید که در فراق معشوق می‌سوزند. او اشاره می‌کند که مرگ عاشق در فراق معشوق عجیب نیست، بلکه زندگی کردن او در حالی که هر روز در آتش عشق می‌سوزد، عجیب است. عاشق مانند شمعی است که در اشک و سوز می‌سوزد و تنها در صورتی روشنایی می‌یابد که مانند شمع در فراق بسوزد. اگر معشوق را بیابد، مانند پرگار به دور او می‌چرخد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

(۳) حکایت دیوانه به شهر مصر

بشهر مصر در شوریدهٔ‌ای بود
که در عین الیقینش دیده‌ای بود

چنین گفت او که هر شوریدهٔ راه
که میرد از غم معشوق ناگاه

عجب نیست آن، عجب اینست کین سوز
گذارد عاشقی در زندگی روز

اگر عاشق بماند زنده روزی
بوَد چون شمع در اشکی و سوزی

نگیرد کار عاشق روشنائی
مگر چون شمع سوزد در جدائی

چوسوز عاشق از صد شمع بیشست
چو شمعش روشنی از شمع خویشست

اگر معشوق یابد عاشق زار
روان گردد بسر مانند پرگار
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۲) حکایت آن جوان که از زخم سنگ منجیق بیفتاد
گوهر بعدی:(۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.