هوش مصنوعی: متن درباره مؤذنی در شهر سپاهان است که بر گنبدی بلند اذان می‌گوید. در راه، دیوانه‌ای از مردی آگاه می‌پرسد که مؤذن چه می‌گوید. مرد پاسخ می‌دهد که مؤذن مانند پوست جوز است که بر گنبد می‌افشاند و اگر از صدق معنی نجنبد، مانند جوز و گنبد است. سپس به مخاطب هشدار می‌دهد که اگر مانند جوز از غفلت پر باشد و نام‌های حق را بدون اثر بپیماید، از حقیقت بی‌خبر خواهد ماند و نباید از کسی انتظار داشت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند «جوز» و «گنبد» برای انتقال معانی عرفانی، ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

(۱۶) حکایت مؤذّن و سؤال مرد از دیوانه

خوش آوازی ز خیل نیکخواهان
مؤذّن بود در شهر سپاهان

در آن شهر از بزرگی گنبدی بود
که سر در گنبد گردنده می‌سود

بر آن گنبد شد آن مرد سرافراز
نماز فرض را می‌داد آواز

یکی دیوانهٔ می‌رفت در راه
یکی پرسید ازو کای مردِ آگاه

چه می‌گوید برین گنبد مؤذّن
جوابش ده تو ای محبوب محسن (؟)

که این جوزست از سر تا قدم پوست
که می‌افشاند او بر گنبد ای دوست

چو او از صدقِ معنی می‌نجنبد
یقین می‌دان که چون جوزست و گنبد

تو همچون جوزی از غفلت که داری
نود نُه نام بر حق می‌شماری

چو در تو هیچ نامی را اثر نیست
ز صد کم یک ترا صد یک خبر نیست

چو نعمت بر تو نشمرد او هزاران
تو هم مشمر بدو چون صرفه کاران

چو نام خویشتن حق بی‌نشان کرد
چه گونه یاد او هرگز توان کرد

چو نتوانی ز کنه او نفس زد
نمی‌باید نفس از هیچکس زد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۱۵) سؤال آن مرد از مجنون در باب لیلی
گوهر بعدی:(۱۷) حکایت شیخ ابوسعید رحمةالله علیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.