هوش مصنوعی:
این متن عرفانی از مولوی یا یکی از شاعران صوفی است که دربارهٔ تسلیم در برابر حق، رهایی از تعلقات دنیوی و رسیدن به حقیقت از طریق صبر و توکل سخن میگوید. در بخشی از آن، با تمثیل مار که در حرکت پرپیچ و خم است اما در نهایت به سوراخ مستقیم وارد میشود، به انسان توصیه میکند که از کجیهای درونی خود بگذرد تا راه راستی را بیابد. همچنین، تعریفی از تصوف و توکل ارائه میدهد که شامل صبر، قطع طمع از دنیا و وابستگی به خواست خداوند است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی این متن برای درک و تحلیل، به بلوغ فکری و آشنایی با مبانی عرفان نیاز دارد. نوجوانان زیر 16 سال ممکن است در فهم تمثیلها و معانی انتزاعی آن دچار مشکل شوند.
(۴) حکایت
چنین گفتست آن پاکیزه ذاتی
که گر یابد کسی از حق وفاتی
از اول روز ماتم داریش تو
دوُم روز و سوُم همداریش تو
زماتم تا بهفتم میگدازی
چو هفتم بگذرد هشتم چه سازی
چو آخر روز باید بود تسلیم
چه میپیچی، در اول گیر تعلیم
همه تن گر شود چون مار پایت
گریزی نیست ممکن هیچ جایت
ندیدی وقت رفتن مار را هیچ
که در ره میرود پُر تاب و پُر پیچ
ولیکن چون بسوراخ آورد روی
درو کژّی نماند یک سر موی
که تا ننهد ز سر آن پیچ پیچی
نیابد راه در سوراخ هیچی
تو هم کژّی ز خود بفکن پس آنگاه
بسوراخت برد از راستی راه
چو در کوری تو پی گُم کرده مانی
چو کوران از برون پرده مانی
نه بینی خلق را نه پای و نه سر
ز کوری زخم خورده مانده بر در
الف چون مستقیم آید به کوفی
چنان باید برأی العین صوفی
تصوّف چیست، در صبر آرمیدن
طمع از جملهٔ عالم بریدن
توکّل چیست، پی کردن زبان را
ز خود به خواستن خلق جهان را
فنا گشتن دل از جان برگرفتن
همه انداختن آن برگرفتن
که گر یابد کسی از حق وفاتی
از اول روز ماتم داریش تو
دوُم روز و سوُم همداریش تو
زماتم تا بهفتم میگدازی
چو هفتم بگذرد هشتم چه سازی
چو آخر روز باید بود تسلیم
چه میپیچی، در اول گیر تعلیم
همه تن گر شود چون مار پایت
گریزی نیست ممکن هیچ جایت
ندیدی وقت رفتن مار را هیچ
که در ره میرود پُر تاب و پُر پیچ
ولیکن چون بسوراخ آورد روی
درو کژّی نماند یک سر موی
که تا ننهد ز سر آن پیچ پیچی
نیابد راه در سوراخ هیچی
تو هم کژّی ز خود بفکن پس آنگاه
بسوراخت برد از راستی راه
چو در کوری تو پی گُم کرده مانی
چو کوران از برون پرده مانی
نه بینی خلق را نه پای و نه سر
ز کوری زخم خورده مانده بر در
الف چون مستقیم آید به کوفی
چنان باید برأی العین صوفی
تصوّف چیست، در صبر آرمیدن
طمع از جملهٔ عالم بریدن
توکّل چیست، پی کردن زبان را
ز خود به خواستن خلق جهان را
فنا گشتن دل از جان برگرفتن
همه انداختن آن برگرفتن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:(۳) حکایت پادشاه که علم نجوم دانست
گوهر بعدی:(۵) حکایت شقیق بلخی و سخن گفتن او در توکل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.