هوش مصنوعی: متن درباره شاه نجومی‌بینی است که می‌دانست در زمان خاصی بلایی بر سرش می‌آید. او خانه‌ای از سنگ ساخت و خود را در آن حبس کرد، اما روزنه‌ای در خانه دید و آن را بست تا کاملاً تنها بماند. با این حال، سرانجام مرگ به سراغش آمد. متن تأکید دارد که ترک نفس و دنیا ضروری است، زیرا در نهایت مرگ فرا می‌رسد و هیچ چیز باقی نمی‌ماند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه کافی دارد. همچنین، موضوع مرگ و ترک دنیا ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین یا نامفهوم باشد.

(۳) حکایت پادشاه که علم نجوم دانست

نجومی نیک می‌دانست آن شاه
شد آگه کو فلان ساعت فلان ماه

شود بیچاره در دست بلائی
بکرد القصّه او از سنگ جائی

چو کرد از سنگ خارا خانهٔ راست
نگه دارندهٔ بسیار درخواست

چو در خانه شد آن را روزنی دید
ز روزن خانه را چون روشنی دید

بدست خویش روزن کرد مدروس
که تا در خانه تنها ماند محبوس

نبودش هیچ ره سرگشته آمد
بآخر تا که دم زد کُشته آمد

اگر خواهی که پیش افتی بهرگام
بترک خود بباید گفت ناکام

تو گر ترک خود و عالم نگوئی
چو مرگ آید بگوئی هم نگوئی

چو باقی نیست خفت و خورد آخر
چو مرگ آید چه خواهی کرد آخر
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۲) حکایت بهلول و گورستان
گوهر بعدی:(۴) حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.