هوش مصنوعی: این متن روایتگر فردی مغرور در بغداد است که با ادعای بخشندگی جهان، توجه اطرافیان را جلب می‌کند. بهلول با برداشتن مشتی خاک، او را به فروتنی دعوت می‌کند و یادآور می‌شود که هیچکس، حتی فرعون، نمی‌تواند ادعای خدایی کند. در پایان، اشاره می‌شود که مردم دنیا اغلب به دنبال امور پوچ هستند و نه حقیقت.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم انتزاعی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

(۱۸) حکایت بهلول

یکی می‌رفت در بغداد بر رخش
تو گفتی بود در دعوی جهان بخش

پس و پیشش بسی سرهنگ می‌شد
بمردم بر ازو ره تنگ می‌شد

ز هر سوئی خروش طَرِّقوا بود
که بردابرِدِ او از چارسو بود

مگر بهلول مشتی خاک برداشت
بشد وان خفیه‌اش پیش نظر داشت

که چندین کبر از خاکی روا نیست
که گر فرعون شد خواجه خدا نیست

بدین ترتیب رَو تا اهلِ بازار
همه بنهاده دام از بهرِ مردار

چو مطلوب کسی مردار باشد
کجا با سرِّ قدسش کار باشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۱۷) حکایت آن مرد که پیش فضل ربیع آمد
گوهر بعدی:(۱۹) حکایت مرد مجنون و رعنایان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.