هوش مصنوعی: شاه محمود با سپاهیانش به درویشی برخورد می‌کند و به او سلام می‌گوید، اما درویش با بی‌اعتنایی پاسخ می‌دهد و می‌گذرد. شاه او را متکبر می‌خواند، اما درویش پاسخ می‌دهد که گدا در واقع شاه است، زیرا در صدها شهر و روستا دیده که مردم از ظلم و ستم فریاد می‌زنند. درویش از شاه می‌پرسد که اگر چشمانش بیناست، کدام یک از آنها گدای واقعی است.
رده سنی: 14+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقاد اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند مفاهیم نهفته در آن را درک کنند.

(۹) حکایت محمود با درویش بر سر راه

مگر محمود می‌شد با سپاهی
رسیدش پیش درویشی براهی

سلامی کرد شاه او را دران دشت
علیکی گفت آن درویش و بگذشت

بلشکر گفت شاه پاک عنصر
که بینید آن گدا با آن تکبّر

بدو درویش گفت ار هوشمندی
گدا خود چون توئی بر من چه بندی

که در صد شهر وده افزون رسیدم
بهر مسجد گدائی تودیدم

چو جَوجَو نیم جَو بر هر سرائی
نوشتند از پی چون تو گدائی

ندیدم هیچ بازار و دکانی
که از ظلمت نبود آنجا فغانی

کنون گر بینش چشمت تمامست
ز ما هر دو گدا بنگر کدامست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۸) حکایت ابراهیم ادهم با خضر علیه السلام
گوهر بعدی:(۱۰) حکایت سنجر که پیش رکن الدین اکّاف رفت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.