هوش مصنوعی: متن درباره شخصی به نام درمنه است که هنگام بیرون آوردن گیاه درمنه از خاک، مقداری طلا پیدا می‌کند. او از این اتفاق ناراحت می‌شود و از خداوند می‌پرسد چرا چیزی به او داده که باعث ناراحتی و اضطراب او می‌شود. درمنه عدل و داد می‌خواهد، نه ثروت. او معتقد است که ثروت باعث اضطراب و ترس می‌شود و جان انسان ارزشمندتر از طلا و نقره است. در ادامه، متن به ذکر مثال محمود اشاره می‌کند که به دلیل فقر و درویشی مشهور شد و شاهانی که راز فقر را فهمیدند، به آن پناه بردند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فقر، ثروت، و عدالت نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از زندگی دارند که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

(۱۱) حکایت آن مرد که صرّۀ در میان درمنه یافت

برای درمنه برخاست آن پاک
درمنه چون برون می‌کرد از خاک

برون افتاد حالی صرّهٔ زر
ازان غم دست می‌زد سخت بر سر

بحق گفتا که کردی تیره روزم
چه خواهم از تو؟ چیزی تا بسوزم

چرا چیزی دهی از پیشگاهم
که در حالم بسوزد، می‌نخواهم

من از تو عدل می‌خواهم ستم نه
درمنه بایدم امّا درم نه

اگر تو همّتی داری چو مردان
بهمّت خویشتن را مرد گردان

ز شاهت گر امید زرّ و سیمست
دل و جان ترا پیوسته بیمست

چرا باید طلب کردن زر و سیم
چو آخر جانت باید کرد تسلیم

بترک سیم و زر گو، جان نگه دار
که جان بهتر بسی از سیمِ بسیار

چنین آوازهٔ محمود ازان یافت
که جان او ز درویشی نشان یافت

که گر در ملک کردی کِبر پیشه
نکردی خلق ذکر او همیشه

چو سلطان می‌شود از فقر مذکور
توانی شد تو هم در فقر مشهور

که شاهانی که سِرّ فقر دیدند
پناه از سایهٔ زالی گزیدند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۱۰) حکایت سنجر که پیش رکن الدین اکّاف رفت
گوهر بعدی:(۱۲) حکایت سلطان محمود با پیرزن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.