هوش مصنوعی: این متن روایتگر گروهی از امت است که به دلیل گناهانشان از رحمت الهی محروم شده‌اند و به سوی دوزخ فرستاده می‌شوند. آن‌ها التماس می‌کنند تا مهلتی کوتاه به آن‌ها داده شود، اما پاسخ می‌آید که دیگر فرصتی نیست. سپس نقل می‌شود که این گروه به مدت سه هزار سال در حال گریه و ناله هستند، اما کسی به درد آن‌ها توجه نمی‌کند. در پایان، بزرگی اظهار می‌کند که درد این گروه درمان ندارد و تنها دل آن‌ها می‌تواند تسکین یابد، و توصیه می‌کند که انسان باید خود را به خاک بیندازد تا شاید یاری پیدا کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند گناه، عذاب و دوزخ ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین یا ترسناک باشد.

(۱۰) حکایت در اهل دوزخ

چنین نقلست کز آحادِ امّت
گروهی را کند بی بهره رحمت

خطاب آید که ایشان را هم اکنون
سوی دوزخ برید آغشته در خون

بآخر بر لب دوزخ بیکبار
ز حق خواهند مهل اندک نه بسیار

خطاب آید ز حضرت آشکارا
که کاری می‌نگردد دیر ما را

کنون سالی هزاری نه بعلّت
بفضل این خلق را دادیم مهلت

چنین نقلست ازان قوم جگر سوز
که می‌گریند این مدّت شب و روز

چو این سالی هزار آید بسرشان
ز حضرت مهلتی باید دگرشان

دوی دیگر ز حق مهلت ستانند
که تا بر دردِ خود خون می‌فشانند

مدام این سه هزاران سال افزون
همی گریند و می‌گردند در خون

که کس یک لحظه با آن قوم مسکین
نگوید کز چه می‌گرئید چندین

بزرگی گفت صد جان پریشان
چو جان من فدای اشکِ ایشان

که دردی را که آن درمان ندارد
ز حضرت جز دل ایشان ندارد

ترا تا دردِ بی درمان نباشد
بدرمان کردنت فرمان نباشد

همی یک دردش از صد جان ترا به
که دردش از بسی درمان ترا به

ترا گر بو عُبَیده هست جرّاح
دلت را بر جراحت نیست اصلاح

بپای انداز خود را سرنگونسار
مگر از خاک برگیرد ترا یار

اگر تو برنگیری سر ز پایش
بدست آری کمند دلربایش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۹) حکایت شعیب علیه السلام
گوهر بعدی:(۱۱) حکایت سلطان محمود و ایاز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.