۲۵۴ بار خوانده شده
به توفیق خدای صانع پاک
که دانش میدهد بر ملک و افلاک
ز بلبل نامه بیتی چند گویم
چو آب رفته باز آمد به جویم
قلم برگیر و راز دل عیان کن
سرآغازش به نام غیب دان کن
خداوندی که جز وی کس نشاید
که تا بر بندگان روزی گشاید
قلم میشد به سر از درد هجران
همی بارید خون بر شکل باران
چو بر کافور مشک ناب داده
به زنجیرش سراسر آب داده
قلم غواص دریای معانی
سخنهایش همه چون درّ کانی
ز بهر دردمندان غم گساری
بماند تا قیامت یادگاری
بود روح و روان اهل دانش
ز روی عقل و از افهام دانش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که دانش میدهد بر ملک و افلاک
ز بلبل نامه بیتی چند گویم
چو آب رفته باز آمد به جویم
قلم برگیر و راز دل عیان کن
سرآغازش به نام غیب دان کن
خداوندی که جز وی کس نشاید
که تا بر بندگان روزی گشاید
قلم میشد به سر از درد هجران
همی بارید خون بر شکل باران
چو بر کافور مشک ناب داده
به زنجیرش سراسر آب داده
قلم غواص دریای معانی
سخنهایش همه چون درّ کانی
ز بهر دردمندان غم گساری
بماند تا قیامت یادگاری
بود روح و روان اهل دانش
ز روی عقل و از افهام دانش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:رفتن مرغان بحضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام و شکایت نمودن از بلبل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.