هوش مصنوعی: نسیم صبحدم به گلشن می‌آید و گلش را مانند گلخن می‌بیند. گل از بلبل جدا شده و در خون نشسته است. بلبل با هزاران خار در پا و دست در گل، از فراق گلش رنج می‌برد و مانند سروی در چمن به زاری می‌گرید. او از روزهای خوش گذشته در گلستان یاد می‌کند و از حسادت مرغان می‌نالد که باعث جدایی آن‌ها شده‌اند. متن با دعایی علیه حسودان و آرزوی دوری‌انداختن چرخ گردان بین دوستداران پایان می‌یابد.
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و حکیمانه است که ممکن است برای کودکان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی دارد.

فغان کردن گل در هجر بلبل و شکایت از روزگار

نسیم صبحدم آمد به گلشن
به چشمش گلش آمد همچو گلخن

گل از بلبل بکلی دست شسته
دریده پیرهن در خون نشسته

هزاران خار در پا دست در گل
فراق بلبلش بنشسته در دل

چو سرو اندر چمن افتان و خیزان
به زاری زار می‌گفت ای عزیزان

به هم خوش بود ما را در گلستان
حسد بردند بر ما جمله مرغان

حسودان را به جز کوری مبادا
میان همدمان دوری مبادا

همینش کار باشد چرخ گردان
که دوری افکند با دوستداران
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:پیغام فرستادن بلبل بدست بادصبا و اشتیاق او به گل
گوهر بعدی:آوردن باز بلبل را و خدمت نمودن او و مدح سلیمان گفتن و عذر آوردن او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.