هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن کبوتری به عنوان نماد روح انسان، با شنیدن ندایی از غیب، به سوی بالا پرواز میکند و از قفس تن رها میشود. شاعر از رهایی روح و بازگشت به مبدأ الهی سخن میگوید و اشاره میکند که دعوت الهی راهنمای این سفر معنوی است. در نهایت، شاعر مخاطب را به سکوت و حرکت به سوی ساقی وجود دعوت میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۷۹۱
این کبوتربَچه هم عَزْمِ هوا کرد و پَرید
چون صَفیریّ و نِداییْ زِ سویِ غَیب شنید
آن مُرادِ همه عالَم چو فرستاد رَسول
که بیا جانِبِ ما چون نَپَرَد جانِ مُرید؟
بِپَرَد جانبِ بالا چو چُنان بالْ بِیافت
بِدَرَد جامهٔ تَن را چو چُنان نامه رَسید
چه کَمَنْد است که پُر میکَشَد این جانها را
چه رَهْ است آن رَهِ پنهان که از آن راه کَشید
رَحْمتَش نامه فرستاد که این جا بازآ
که در آن تَنگْ قَفَصْ جانِ تو بسیار طَپید
لیکْ در خانهٔ بیدَر تو چو مُرغی بیپَر
این کُند مُرغِ هوا چون که به چُستی اُفتید
بی قَراریْش گُشایَد دَرِ رَحْمَت آخِر
بر دَر و سَقْف هَمیکوب پَر این است کلید
تا نخوانیم ندانیْ تو رَهِ واگَشتن
که رَهْ از دعوتِ ما گردد بر عقل پَدید
هر چه بالا رَوَد اَرْ کُهنه بُوَد نو گردد
هر نُوی کایَد اینجا شود از دَهرْ قَدید
هین خُرامان رو در غَیب سویِ پَس مَنِگَر
فی اَمانِ اللَّهْ کان جا همه سود است و مَزید
هَله خاموش بُرو جانبِ ساقیِّ وجود
که میِ پاکْ وِیْاَت داد دَرین جامِ پَلید
چون صَفیریّ و نِداییْ زِ سویِ غَیب شنید
آن مُرادِ همه عالَم چو فرستاد رَسول
که بیا جانِبِ ما چون نَپَرَد جانِ مُرید؟
بِپَرَد جانبِ بالا چو چُنان بالْ بِیافت
بِدَرَد جامهٔ تَن را چو چُنان نامه رَسید
چه کَمَنْد است که پُر میکَشَد این جانها را
چه رَهْ است آن رَهِ پنهان که از آن راه کَشید
رَحْمتَش نامه فرستاد که این جا بازآ
که در آن تَنگْ قَفَصْ جانِ تو بسیار طَپید
لیکْ در خانهٔ بیدَر تو چو مُرغی بیپَر
این کُند مُرغِ هوا چون که به چُستی اُفتید
بی قَراریْش گُشایَد دَرِ رَحْمَت آخِر
بر دَر و سَقْف هَمیکوب پَر این است کلید
تا نخوانیم ندانیْ تو رَهِ واگَشتن
که رَهْ از دعوتِ ما گردد بر عقل پَدید
هر چه بالا رَوَد اَرْ کُهنه بُوَد نو گردد
هر نُوی کایَد اینجا شود از دَهرْ قَدید
هین خُرامان رو در غَیب سویِ پَس مَنِگَر
فی اَمانِ اللَّهْ کان جا همه سود است و مَزید
هَله خاموش بُرو جانبِ ساقیِّ وجود
که میِ پاکْ وِیْاَت داد دَرین جامِ پَلید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.