هوش مصنوعی: شاعر از درد و غم بی‌پایان دل خود می‌نالد و بیان می‌کند که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد. او امید داشت که با دست یافتن به زلف معشوق، آرامش یابد، اما معشوق او را رد کرده و به پای خود انداخته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۷۴

بیچاره دلِ من که غمِ جانش نیست
در درد بسوخت و هیچ درمانش نیست

گفتم که سرِ زلفِ تو دستش گیرد
در پای فکندی که سر آنش نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب: رباعی
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.