هوش مصنوعی: در این متن، گفت‌وگویی بین خسروی (پادشاه) و بقراط (فیلسوف) درمی‌گیرد. خسروی برای شکار به کوه می‌رود و بقراط را در غاری می‌بیند که مانند حیوانات گیاه می‌خورد و از زندگی ساده خود راضی است. خسروی از او می‌پرسد چرا از همراهی شاه فرار می‌کند و زندگی فقیرانه را انتخاب کرده است. بقراط پاسخ می‌دهد که اگر او هم قانع بود، مانند بقراط به گیاهان بسنده می‌کرد و خود را به پادشاهی وابسته نمی‌ساخت. او تأکید می‌کند که زندگی کوتاه است و چه خوش بگذرد و چه ناخوش، مانند باد می‌گذرد و چیزی از آن باقی نمی‌ماند.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، زبان شعر کلاسیک ممکن است برای کودکان پیچیده باشد. نوجوانان و بزرگسالان می‌توانند از مفاهیم عمیق آن مانند قناعت، گذر عمر و پوچی دنیا بهره‌مند شوند.

فی الحكایة و التمثیل

خسروی در کوه شد بهر شکار
بود بقراط آن زمان در کنج غار

همچو حیوانی گیه میخورد خوش
هر سوئی بیخود نگه میکرد خوش

از حشم یک تن بدید اورا ز راه
گفت عمری کرد استدعات شاه

تا تو باشی همنشینش روز و شب
میگریزی می نیائی در طلب

نفس قانع کو گوائی میکند
در حقیقت پادشائی میکند

گفت بقراطش که ای مغرور شاه
گر تو قانع بودئی هم از گیاه

برگیه چون من بسنده کردئی
کی تن آزاد بنده کردئی

چون دهد نفسی بدین اندک رضا
با چه کار آید مر او را پادشا

تا چه خواهم کرد مشتی خام را
بیقراری چند بی آرام را

این دمم تا مرگ برگ خویش هست
هرچه خواهم بیش از آنم پیش هست

زر چه خواهم کرد اگر قارون نیم
چند خواهم گشت اگر گردون نیم

برگ عمرم هست بنشینم خوشی
میگذارم عمر شیرینم خوشی

عمر روزی پنج و شش می بگذرد
خواه ناخوش خواه خوش میبگذرد

چون چنین می بگذرد عمری که هست
چیست جز باد از چنین عمری بدست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فی الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:فی الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.