هوش مصنوعی: شیخی همراه مریدانش سنگی گران برای آسیاب از راهی دور می‌آورد که ناگهان سنگ می‌شکند. مریدان ناراحت می‌شوند و می‌گویند زحمت و سرمایه‌شان هدر رفته است. شیخ توضیح می‌دهد که شکستن سنگ باعث نجات از سرگردانی شد و اگر نمی‌شکست، همیشه در حیرت می‌ماندند. او از این اتفاق درس می‌گیرد که گاهی شکست‌ها موجب رهایی و آرامش می‌شوند.
رده سنی: 14+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از زبان شعر کهن ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

الحكایة و التمثیل

بامریدان شیخی از راه دراز
آسیا سنگی همی آورد باز

از قضا بشکست آن سنگ گران
شیخ را حالت پدید آمد بر آن

جملهٔ اصحاب گفتند ای عجب
جان ازین کندیم ما در روز و شب

هم زر و هم رنج ما ضایع بماند
خود مگیر این آسیا ضایع بماند

این چه جای حالتست آخر بگوی
ما نمیدانیم این ظاهر بگوی

شیخ گفت این سنگ ازان این جا شکست
تا زسرگردانی بسیار رست

گر نبودی این شکستش اندکی
روز و شب سرگشته بودی بیشکی

چون شکستی آمد او را آشکار
دایماً آرام یافت آن بیقرار

چون ز سنگ این حالتم معلوم گشت
حالی از سنگم دلی چون موم گشت

چون بگوش دل شنیدم راز از او
اوفتاد این حالتم آغاز از او

هرکرا سرگشتگی پیوسته شد
چون شکست آورد کلی رسته شد

هرکه او سرگشته و حیران بماند
درد او جاوید بیدرمان بماند

از همه کار جهان نومید شد
کار او خون خوردن جاوید شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:المقالة ‌الثانیة عشره
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.