الحكایة و التمثیل

بود مجنونی همیشه بی کلاه
برهنه سر می‌شدی دایم به راه

سائلی گفتش که ای شوریده نام
برهنه سر از چه می‌باشی مدام

گفت سرپوشیده زن باشد نه مرد
این سؤال بد که تو کردی که کرد؟

گفت پایت از چه باری برهنه‌ست
گفت ای احمق سری کو یک تنه‌ست

چون برهنه می‌بود این سر مرا
پای ازو نبود گرامی‌تر مرا

چون درین ره پای و سر در باختی
قدر بی قدری خود بشناختی

خویشتن را در میان آوردنت
هست سودی با زیان آوردنت
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.