هوش مصنوعی:
شبلی که مدتی دیوانه شده بود، جایگاهش را به یک پادشاه داد. پادشاه در مورد او اغراق کرد و دستور داد دارویی به او بدهند. شبلی بیقرار گفت که این دیوانگی او با دارو درمان نمیشود، زیرا درد او ناشی از عشق و حیرت است و درمانی ندارد. او اشاره میکند که کسی که با حق (خدا) کاری ندارد، نمیتواند ارزش این حالات را درک کند. خداوند گاهی انسان را میکشد و دوباره زنده میکند، گاهی نان میدهد و گاهی ژنده.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
الحكایة و التمثیل
شد مگر دیوانه شبلی چند گاه
برد با دیوانه جایش پادشاه
کرد شه در کار او لختی غلو
کان فلان دارو کنیدش در گلو
پس زفان بگشاد شبلی بی قرار
گفت خود را بیهده رنجه مدار
کاین نه زان دیوانگیست ای نیک مرد
کان بدارو به شود گردم مگرد
هرکجادردی بود درمان پذیر
آن نباشد درد کان باشد زحیر
جان اگر نبود مرا جانان بسست
داروی من درد بیدرمان بسست
چون ترا با حق نیفتد هیچ کار
تو چه دانی قیمت این روزگار
چون بخون صد ره بگرداند ترا
آنگهی یک دم برنجاند ترا
صد رهت مرده کند پس زندهٔ
تاترا نانی دهد یا ژندهٔ
برد با دیوانه جایش پادشاه
کرد شه در کار او لختی غلو
کان فلان دارو کنیدش در گلو
پس زفان بگشاد شبلی بی قرار
گفت خود را بیهده رنجه مدار
کاین نه زان دیوانگیست ای نیک مرد
کان بدارو به شود گردم مگرد
هرکجادردی بود درمان پذیر
آن نباشد درد کان باشد زحیر
جان اگر نبود مرا جانان بسست
داروی من درد بیدرمان بسست
چون ترا با حق نیفتد هیچ کار
تو چه دانی قیمت این روزگار
چون بخون صد ره بگرداند ترا
آنگهی یک دم برنجاند ترا
صد رهت مرده کند پس زندهٔ
تاترا نانی دهد یا ژندهٔ
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.