هوش مصنوعی: شهریاری عادل کنار خانه بیوه‌زنی زندگی می‌کرد. بیوه‌زن هر روز صبح سپند (اسپند) می‌سوزاند. شاه از این کار تعجب کرد و به خادمش دستور داد تا به بیوه‌زن صد دینار بدهد و دلیل این کار را بپرسد. بیوه‌زن پاسخ داد که این کار را انجام می‌دهد تا روزی‌اش برسد و اکنون که شاه به او کمک کرده، دعایش مستجاب شده است. سپس بیان می‌کند که زندگی بدون دغدغه گدایی بهتر از پادشاهی است.
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از زبان کلاسیک و تمثیل‌های موجود در داستان برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک‌تر است.

الحكایة و التمثیل

شهریاری بود عالی شیوهٔ
در جوارش بود کنج بیوهٔ

بیوه هر روزی برافکندی سپند
در تعجب ماندی شاه بلند

خادمی را خواند روزی شهریار
داد صد دینارش از زر عیار

گفت رو این پیرزن را ده زشاه
پس بپرس از وی که هر روزی پگاه

این سپند از بهر چه سوزی همی
چون نداری یک شبه روزی همی

رفت خادم زر بداد و گفت راز
پیر زن در حال گفت ای سرفراز

هرچه در کلّ جهان نامش بری
عاقبت چشمش رسد تا بنگری

از گدائی گرچه جان میسوختم
این سپند از بهر آن میسوختم

چون گدائی خود آمد در خورم
گفتمش چشمی رسد تا بنگرم

اینکم تو زر نهادی در کنار
آن گدائی رفت و گشتم سیم دار

دیدی آخر چون مرا چشمی بدید
آن گدائی مرا چشمی رسید

فارغ از عالم گدائی راندن
بهتر از صد پادشائی راندن

چون بود هر روز یک نانت پسند
هیچ قیدی نیز درجانت مبند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.