هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا، داستان بازی گوی و چوگان بین محمود و ایاز را روایت می‌کند که در نهایت به وحدت وجود و عشق الهی می‌رسد. در این داستان، نظاره‌گری که برای قضاوت دعوت شده، هر دو را یکی می‌بیند و حکم به وحدت آن‌ها می‌دهد. شعر بر اهمیت نگاه معشوق به عاشق و وحدت وجود تأکید دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر برای درک و تجربه‌ی خوانندگان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، درک صحیح از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

الحكایة و التمثیل

گشت محمود و ایاز دلنواز
هردو در میدان غزنین گوی باز

هر دو با هم گوی تنها باختند
گوی همچون عشق زیبا باختند

گاه این یک اسب تاخت و گاه آن
گاه این یک گوی باخت و گاه آن

ز ارزوی آن غلام و پادشاه
گشت چوگان آسمان و گوی ماه

گرد میدان عالمی نظارگی
فتنهٔ هر دو شده یکبارگی

چون بماندند آن دو مرغ دلنواز
در بر یکدیگر استادند باز

شاه گفتش ای جهان روشن ز تو
به تو میبازی ز من یا من ز تو

گفت شه فتوی کند از رای خویش
شه یکی نظارگی را خواند پیش

گفت گوی از ما که به بازد بگوی
اسب در میدان که به تازد بگوی

بود آن نظارگی صاحب نظر
گفت چشمم کور باد ای دادگر

گر شما را من دو تن میدیدهام
جز یکی نیست اینچه من میدیدهام

چون نگه کردم بشاه حق شناس
بود از سر تا قدم جمله ایاس

چون ایاست را نگه کردم نهان
بود هفت اعضای او شاه جهان

گر دوتن را در نظر آوردمی
در میان هر دوحکمی کردمی

لیک چون هر دو یکی دیدم عیان
حکم نتوان کرد هرگز درمیان

چون سخن شایسته گفت آن مرد راه
گوهر بازو درو انداخت شاه

تا بود معشوق را در خود نظر
عاشق از وی کی تواند خورد بر

تا نظر معشوق را بر عاشق است
جان عاشق عشق او را لایق است

هر دو را بر یکدگر باید نظر
تاخورد آن برازین این زان دگر

هر دو میباینده یک ذات آمده
بی دو بودن در ملاقات آمده
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.