هوش مصنوعی: در این متن، مردی در فصل برف و سرما در صحرا دانه می‌پاشد. فردی به نام غافل به او اعتراض می‌کند که این زمان مناسبی برای کشت نیست و او را دیوانه می‌خواند. مرد پاسخ می‌دهد که این زمان مناسب اوست و از اشک خود به عنوان آب برای دانه‌ها استفاده می‌کند. او همچنین به غافل می‌گوید که نمازش پراکنده و بی‌معناست.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عرفانی و نمادین است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

الحكایة و التمثیل

غافلی میشد بصحرا روز برف
دید مردی را ز مردان شگرف

برف میرفت آن بزرگ و میگذشت
دانه میپاشید در صحرا ودشت

برف در گرمی چو آتش میفشاند
مرغکان را دانهٔ خوش میفشاند

غافل او را گفت ای بس بی خبر
نیست وقت کشت این ناید ببر

در چنین فصلی که کارد دانهٔ
ور کسی کارد بود دیوانهٔ

مرد گفتش این چه گویم زشت نیست
کشت اینست و جزین خود کشت نیست

وقت کشت من کنونست ای پسر
گر تو نشناسی جنونست ای پسر

این زمین کاین تخم افکندم درو
از سرشکم آب میبندم درو

آن درو چون وقتش آید من کنم
وان زمین را گاو در خرمن کنم

تا بکی از خام بودن سوز کو
چند از تاریکی شب روز کو

ای نمازت نانمازی آمده
پاک بازی تو بازی آمده

چون نماز تو چنین پرتفرقهست
ترک کن کاین نیست ادااین مخرقهست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.