هوش مصنوعی: متن درباره وزیری است که پس از سال‌ها خدمت به پادشاه، در دوران پیری درخواست بازنشستگی می‌کند تا به عزلت بپردازد. پادشاه ابتدا مخالفت می‌کند و از او می‌خواهد تمام دارایی‌هایش را تسلیم کند. وزیر در پاسخ، از ارزش عمر و سرمایه‌ای که در راه خدمت به پادشاه از دست داده است سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که قدر عمر را فقط مردگان می‌دانند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و فلسفی درباره ارزش عمر و زندگی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، نیاز به درک مفاهیم انتزاعی مانند مرگ و عزلت دارد.

الحكایة و التمثیل

آن غریبی را وزارت داد شاه
یافت عمری در وزارت آب و جاه

عاقبت چون پیری آمد کارگر
خواست آن دستور دستوری مگر

گفت خواهم کرد عزلت اختیار
زانکه میترسم ز مرگ ای شهریار

منع نکند پادشاه سرفراز
تا روم زینجا بجای خویش باز

میگذارم روز و شب در طاعتی
پس دعا میگویمت هر ساعتی

شاه گفتش تو که اول آمدی
در تهی دستی معطل آمدی

هرچه داری جمله کن تسلیم شاه
همچو اول روز رو زینجایگاه

چون تو اینجاآمدی دستی تهی
میروی با این همه گنج آنگهی

مرد گفتا گر وزارت ساختم
نقد عمرم در ره تو باختم

نقد من با من ده آن خویش گیر
ورنه تن زن ترک آن خویش گیر

کس چه داند تا چه نقدی بس عزیز
باختم من در ره ملک تو نیز

چون همه سرمایه تو عمر بود
پس چرا بر باد دادی عمر زود

چون چنین سرمایه از دستت برفت
هرچه آن بودست یا هستت برفت

تو چه دانی قدر عمر ای هیچکس
مردگان دانند قدر عمر بس

با زپرس از اهل گورستان تو نیز
تا چه میگویند از عمر عزیز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.