هوش مصنوعی: این متن یک گفتگوی شاعرانه بین عاشق و معشوق است که در آن عاشق از درد فراق و عشق شکایت می‌کند و معشوق پاسخ‌هایی مرموز و حکیمانه می‌دهد. در نهایت، عاشق در حیرت می‌ماند و از معشوق می‌پرسد که با رموز خود چه خواهد کرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۷۸

گفتم چه چاره سازم با عشق چاره سوزت
گفتا که چاره آورد این کارها بروزت

گفتم که سوخت جانم در آتش فراقت
گفتا که کار خامست باید جفا هنوزت

گفتم زسوز هجران آمد مرا بلب جان
گفتا که سازی آخر سربرکند زسوزت

گفتم تموز هجران در من فکند آتش
گفتا بهار وصلی آید پس از تموزت

گفتم که با سگانت دیریست آشنایم
گفتا بلی ولی من نشناختم هنوزت

گفتم که نیست جایز از عاشقان بریدن
گفتا که ما معافیم از جان لایجوزت

سربسته حیرت افزود آیا چها کند باز
با اهل دانش ای فیض گرحل شود رموزت
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.