هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از مستی و عشق سخن می‌گوید. او از چشمان مست معشوق و فتنه‌انگیزی آن‌ها یاد می‌کند و عشق را راهی برای رهایی از بلاها می‌داند. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند فنا در عشق و وصال با معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۹۲

لب برلبم نه ساقیا تا جان فشانم مست مست
این باقی جان گوبرو آن جان باقی هست هست

چشمان مستت را مدام مستان چشم تو غلام
چشمان مستت می بدست مستان چشمش می پرست

هم چشم مستت فتنه جوهم مست چشمت فتنه خو
در هند و در ایران فتد بس فتنه ها زآن ترک مست

گرچشم بیمارت بلاست بیمار چشمت را دواست
هم از بلا یابد شفا آنکش بلای عشق خست

در پیش خورشید رخت باشد رخ خورشید سهل
در پیش شمشاد قدت باشد قد شمشاد پست

موئی شدم زاندیشهٔ تنگ آمدم از فکرتی
آیا میانی هست نیست آیا دهانی نیست هست

خواهی خلاصی از بلا در عشق گم شو عاشقا
هر کوشد اندرعشق گم جست از بلا و غصه دست

گرفیض بودی یارعشق گم گشتی اندرعشق یار
در عشق یار ارگم شدی یارآمدی او را بدست
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.