هوش مصنوعی: این متن به دو گروه از مردم اشاره می‌کند: گروه اول کسانی هستند که به مقامات عالی معنوی رسیده‌اند، از محبت دوست بهره برده‌اند و از زندگی و لطف الهی چشیده‌اند. آن‌ها تنها جمال آفریدگار را دیده‌اند و از دنیا و آخرت گذر کرده‌اند. گروه دوم کسانی هستند که تنها ظواهر محبت را شنیده‌اند، در جهل و رخوت به سر می‌برند اما گمان می‌کنند به دانش رسیده‌اند. آن‌ها عمری را با آرزوهای بیهوده و نارضایتی سپری کرده‌اند و بهره‌ای از فیض الهی نبرده‌اند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جهل، رخوت و انتقاد از رفتارهای اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۳۴

قومی بمنتهای ولایت رسیده‌اند
از دست دوست جام محبت چشیده‌اند

از تیغ قهر زندگی جان گرفته‌اند
وز جام لطف باده بیغش چشیده‌اند

هرچند گشته‌اند سرا پای صنع را
غیر از جمال صانع بیچون ندیده‌اند

طوبی لهم که سر بره او فکنده‌اند
بشری لهم که از دو جهان پا کشیده‌اند

قومی دگر ز دوست ندارند بهرهٔ
جز آنکه حا و بای محبت شنیده‌اند

افتاده‌اند در سفر ظلمت فراق
شادند از آنکه لذت دنیا چشیده‌اند

پا زهر لطفشان نکند دفع زهر قهر
لیک از می غرور سروری خریده‌اند

در منتهی رخوت و در منتهای جهل
دارند این گمان که به دانش رسیده‌اند

جز شکوه نیست بر لبشان جز بدل سخط
غیر از امل ز عمر نصیبی ندیده‌اند

با این همه بدنیی دون بسته‌اند دل
آیا در این عجوزه چه شوها که دیده‌اند

صد سال عمر اگر گذرد یا هزار سال
این قوم خام را که همان نا رسیده‌اند

زانقوم نیست فیض و ازین قوم نیز نیست
او را مگر برای سخن آفریده‌اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.