هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید، از ناامیدی و بی‌وفایی جهان شکایت دارد و به تلخی‌های زندگی اشاره می‌کند. او از اشک‌های بی‌ثمر، سنگدلی دنیا و بلاهای پی‌در‌پی می‌نالد و احساس می‌کند تلاش‌هایش بی‌نتیجه مانده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه‌ی شعر ممکن است بر روحیه‌ی کودکان و نوجوانان تأثیر منفی بگذارد.

غزل شمارهٔ ۴۳۷

بدل کاشتم مهر آن طفل جاهل ز راه نظر
بجز طفل اشکم نشد هیچ حاصل ازین رهگذر

کنون در کنارم نشستند طفلان بپهلوی هم
چه طفلان ز خون قطره چند سایل ز دل با جگر

کند طالع واژگون خرق عادت نظر کن ببین
چه دانه چه بر درنگر تخم و حاصل عجایب نگر

نشد نرم ازین اشکهای پیاپی زمین دلش
همانا ز سنگ آفریدند آن دل و زان سخت تر

نه یکجو وفائی نه یکذره رحمی ببار آمدم
همه سعی من گشت باطل ندیدم ثمر

از آن زلف خم در خم پیچ پیچش بمن میرسد
بلاها بلاها قوافل قوافل بحالم نگر

اگر چشم از آنرو بپوشم بتلخی شکیبا شوم
شود کار بر فیض دشوار و مشکل ز بد هم بتر
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن فعل
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.