هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به بیان دوگانگی‌های عشق می‌پردازد، جایی که عشق هم منبع آرامش و هم درد است، هم سود و هم زیان دارد، و هم باعث اطاعت و هم معصیت می‌شود. شاعر از عشق به عنوان اصل وجود و عدم خود یاد می‌کند و در نهایت، خود را فدای عشق می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و دوگانگی‌های عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۵۳۹

هم توئی راحت جانم ای عشق
هم توئی درد و غمانم ای عشق

هم توئی حاصل و محصول دلم
هم توئی جان و جهانم ای عشق

هم توئی مایهٔ سوداگریم
هم توئی کار و دکانم ای عشق

هم توئی اصل وجود و عدمم
هم توئی سود و زیانم ای عشق

هم توئی طاعت و هم معصیتم
هم توئی ناز و جنانم ای عشق

هم توئی مایهٔ آشفتگیم
هم توئی امن و امانم ای عشق

گاه میسوزی و گه میسازی
تا چه خواهی تو ز جانم ای عشق

دوست کس دیده که دشمن باشد
هم تو اینی و هم آنم ای عشق

دل من بردی و جان می‌خواهی
ای بقربان تو جانم ای عشق

در دل فیض بمان یکدو نفس
تا که جان بر تو فشانم ای عشق
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.