هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلبستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او تمام وجودش را به معشوق بسته است و از درد و رنج عشق شکایت می‌کند، اما در عین حال امیدوار است که با وصال معشوق، آرامش یابد. شاعر از نگاه نیمه مست معشوق و زلف‌هایش به عنوان عوامل اسارت خود یاد می‌کند و بیان می‌کند که دل و جانش در آتش عشق می‌سوزد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۱۲

ز تو ای گشاد دلها همه کار بسته دارم
ز تو ای دواء و درمان دل و جان خسته دارم

بامید آنکه شاید بهوای تو ببندم
همه تار و پود خود را ز جهان گسسته دارم

نه نگاه نیم مستت دل من بجا گذارد
نه ز بند شست زلفت سر موی رسته دارم

همه رنج و محنت و غم همه درد و سوز و ماتم
سپه بلای عشقت بدلم نشسته دارم

بتو بسته‌ام دلی را که شکسته است صد جا
بپذیر عذرم ای جان که شکسته بسته دارم

بشکیب تا بسوزد دل و جان در آتش او
دل و جان چسودای فیض که ز غیر رسته دارم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.