هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از عشق و وابستگی عمیق به معشوق الهی سخن می‌گوید. شاعر در هر بیت به جنبه‌ای از این رابطهٔ معنوی می‌پردازد، از نگاه پرستش‌آمیز به معشوق تا فنا شدن در وجود او و انکار هرگونه هستی جز او. غم و شادی را در راه او یکسان می‌داند و وفای واقعی را تنها در پیروی از او می‌بیند. جهان را بدون حقیقت او پوچ می‌داند و آرزوی نابودی هر آنچه غیر از اوست را دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و بلوغ فکری دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک است. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی مانند 'فنا' و 'حقیقت مجاز' برای مخاطبان زیر این سن ممکن است نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۴

بسوی او نگرم کان ناز می‌بینم
و گر بخویش سرا پا بناز می‌بینم

دل ار غمین شود آن راز خویش می‌یابم
و گر خوش است از آن دلنواز می‌بینم

بآسمان و زمین بینم ار بدیدهٔ دل
جبال معرفت و بحر راز می‌بینم

غبار غیر ز مرآت دل چو می‌روبم
بر وی جان دری از غیب باز می‌بینم

چو عشق نیست رهی سوی او سخن کوته
که راه دیگر و دور و دراز می‌بینم

بر وی دشمن اگر بسته شد دری از دوست
بروی دوست در دوست باز می‌بینم

زر وجود من از غش نمیرسد خالص
ببوتهٔ غم او تا گداز می‌بینم

وفای اوست وفا و وفای اوست وفا
وفا جفا شود ار امتیار می‌بینم

عنای او همه راحت غمش همه شادیست
بلای اوست عطا سوز و ساز می‌بینم

بغیر هستی او هستی نمی‌دانم
جهان همه بحقیقت مجاز می‌بینم

بمیرم ار به جز او زندهٔ گمان دارم
بسوزم ار به جز او کار ساز می‌بینم

فنا شوم اگر اغیار را بقا باشد
نباشم ار به جز او بی‌نیاز می‌بینم

حرام باد بر آن دل محبتش که درو
بجز محبت او را جواز می‌بینم

هزار سجده شکر ار کنی کمست ای فیض
که بر رخ تو در دوست باز می‌بینم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.