هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، درخواستهایی از معشوق را بیان میکند، از جمله نگاه کردن به سوی شاعر، درمان دردها، رهایی از غم و رنج، و روی آوردن به خدا. شاعر از بیوفایی معشوق شکایت دارد و از او میخواهد که به جای جفا، لطف کند و دلش را از قفس غم آزاد سازد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربههای زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۷۴۴
مستانه برا گوشهٔ چشمی سوی ما کن
دردی بسر درد نه و نام دوا کن
از پرده برون آبگذر بر صف رندان
پنهان ز نظرها نظری جانب ما کن
گر لطف نداری و سر لطف نداری
از قهر بکش تیغ جفا روی بما کن
گفتی که وفا میکنم و هیچ نکردی
ما چشم وفا از تو نداریم جفا کن
مرغ دل ما از قفس غصه برون آر
برگرد سر خویش بگردان و رها کن
ترسم که غباری بدل یار نشیند
بگذر ز عتاب و گلهای فیض دعا کن
در دفتر جان حرف بتان چند نویسی
زین قصه بگردان ورق و رو بخدا کن
دردی بسر درد نه و نام دوا کن
از پرده برون آبگذر بر صف رندان
پنهان ز نظرها نظری جانب ما کن
گر لطف نداری و سر لطف نداری
از قهر بکش تیغ جفا روی بما کن
گفتی که وفا میکنم و هیچ نکردی
ما چشم وفا از تو نداریم جفا کن
مرغ دل ما از قفس غصه برون آر
برگرد سر خویش بگردان و رها کن
ترسم که غباری بدل یار نشیند
بگذر ز عتاب و گلهای فیض دعا کن
در دفتر جان حرف بتان چند نویسی
زین قصه بگردان ورق و رو بخدا کن
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
۱۷۰۸
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۵
نظرها و حاشیه ها
فریاد خراسانی
۱۴۰۱/۱۱/۳۰ ۲۲:۴۵
حق است اگر مرگ و اگر چاره ندارد
حق من درمانده ز این عشق ادا کن