۳۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۹۴

گه سوی طاعت روم گه سوی عصیان او
مظهر لطفم من و مظهر غفران او

گاه مرا لطف او بر در طاعت برد
گه کشدم دست قهر جانب عصیان او

در گنهم گاه عفو سوی جنان آورد
گه بردم منتقم جانب نیران او

گاه جمالش مرا بر سر شکر آورد
گاه جمالم برد بر در کفران او

جرم من و حلم او هر دو زحد درگذشت
تا چکند عاقبت این من و آن او

هستی او از قدم هستی ما از عدم
باقی و پاینده او ما همه قربان او

تا برد و بازدش گیرد و اندازدش
گوی دلم میتپد در خم چوگان او

حلقه بگوش ویم رفته ز هوش ویم
گوش مرا میسزد نغمهٔ الحان او

میکشدم امر او جانب این گفتگو
فیض ز جان و ز دل هست بفرمان او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.