هوش مصنوعی:
این شعر یک مدح و ستایش از شخصی بلندمرتبه است که فضایل و کرمهای او بینظیر توصیف شدهاند. شاعر با بیان تصاویر بلندپروازانه مانند مقایسه جود او با دریا و ستایش مقام والایش، ناتوانی خود در بیان کامل این فضایل را ابراز میکند. همچنین، اشاراتی به مشکلات مالی و ناامیدیهای خود دارد و در پایان، آرزوی رسیدن آوازهی این شخص به آسمانها را میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات حاوی ناامیدی و غم هستند که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
قطعه شمارهٔ ۵۸
ای صاحبی که صاحب دیوان چرخ را
در مجلس تو منصب بالا نمیرسد
آنجا که کاتبان تو تحریر میکنند
حکم قلم به صاحب جوزا نمیرسد
دریا چو جوش میزند از جود خود مگر
صیت مکارم تو به دریا نمیرسد
امروز در بسیط زمین با وجود تو
آیین سروری دگری را نمیرسد
یکدم نمیرود که ز دریای خلق تو
صد کاروان عنبر سارا نمیرسد
جم رتبتا به حضرت اعلی آصفی
احوال عجز بنده همانا نمیرسد
بگذشت چار مه که ز دیوان روزیم
یک جو به وجه را تب و اجرا نمیرسد
زیر کبودی فلک احسان نمانده است
یا خود برات رزق ز بالا نمیرسد
کارم رسیده است به جایی و آن چه جا
جایی که هیچ خیرم از آنجا نمیرسد
ز ابر قطره به کف ما نمیفتد
و ز باد راحتی به دل ما نمیرسد
گفتن دروغ راست نباشد همی کند
گه گاه وجود مکرمت اما نمیرسد
با این نظام حال و منال و فراغ بال
هیچم به قرض خواه و تقاضا نمیرسد
ز انعام عام اصلی خویشم مدد فرست
ز احسان دیگری نه که اصلا نمیرسد
داعی پیاده است و گران بار ناتوان
هر روز ازین به مجلس اعلا نمیرسد
صیت تو از ثری به ثریا رسیده باد
پیوسته تا ثری به ثریا نمیرسد
در مجلس تو منصب بالا نمیرسد
آنجا که کاتبان تو تحریر میکنند
حکم قلم به صاحب جوزا نمیرسد
دریا چو جوش میزند از جود خود مگر
صیت مکارم تو به دریا نمیرسد
امروز در بسیط زمین با وجود تو
آیین سروری دگری را نمیرسد
یکدم نمیرود که ز دریای خلق تو
صد کاروان عنبر سارا نمیرسد
جم رتبتا به حضرت اعلی آصفی
احوال عجز بنده همانا نمیرسد
بگذشت چار مه که ز دیوان روزیم
یک جو به وجه را تب و اجرا نمیرسد
زیر کبودی فلک احسان نمانده است
یا خود برات رزق ز بالا نمیرسد
کارم رسیده است به جایی و آن چه جا
جایی که هیچ خیرم از آنجا نمیرسد
ز ابر قطره به کف ما نمیفتد
و ز باد راحتی به دل ما نمیرسد
گفتن دروغ راست نباشد همی کند
گه گاه وجود مکرمت اما نمیرسد
با این نظام حال و منال و فراغ بال
هیچم به قرض خواه و تقاضا نمیرسد
ز انعام عام اصلی خویشم مدد فرست
ز احسان دیگری نه که اصلا نمیرسد
داعی پیاده است و گران بار ناتوان
هر روز ازین به مجلس اعلا نمیرسد
صیت تو از ثری به ثریا رسیده باد
پیوسته تا ثری به ثریا نمیرسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۵۷
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.