هوش مصنوعی: این شعر از وضعیت ناامیدکننده و افسرده‌ای سخن می‌گوید که مردم در آن گرفتار شده‌اند. شاعر از خواجه علاالدین به عنوان نمادی از فساد و بی‌کفایتی یاد می‌کند که باعث رنج و گرسنگی مردم شده است. همچنین، اشاره‌ای به بی‌عدالتی و تقدیر ناعادلانه دارد که مانند تیر فلک بر مردم فرود می‌آید. در پایان، شاعر امیدوار است که سرنوشت این خواجه تغییر کند و مردم از شر او رهایی یابند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین انتقادی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، استفاده از واژگان و مفاهیم پیچیده‌تر ادبیات کلاسیک نیاز به درک بالاتری دارد که معمولاً از سن نوجوانی به بعد قابل‌درک است.

قطعه شمارهٔ ۷۴

یا رب این قوم چه دم سرد و چه افسرده
که به دم سردی و افسردگی از دی بترند

خیر قوم همه شان خواجه علاالدین است
که ورا اهل خرد لاشه لاشی شمرند

گر کسی در سرو شکلش نگرد قی بکند
نوکرانش همه از گرسنگی قی بخورند

گر به تقدیر و به به تحریر چو تیر فلک است
به ازین نیست کزین مملکتش پی ببرند

سبلتش را به کششهای پیاپی بکنند
دبه‌اش را به لگدهای دمادم بدرند

دوش می‌گفت حریفی که فلانی امروز
خواجه فرمود که در ملک دگر می نخورند

به سر خواجه که من دست فرا می نبرم
تا سر خواجه از اینجا به فرو می نبرند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.