هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رفتن به ملک فارس برای تحصیل ثروت سخن می‌گوید، اما ابراز ناراحتی می‌کند که پس از سال‌ها خدمت، با دستوری ساده از دربار رانده شده است. او تسلیم حکم قضا شده و آرزو می‌کند که هرچه زودتر این سفر به پایان برسد. همچنین، از ترس از دست دادن فرصت‌های آینده می‌گوید و خواهان حل سریع مشکلات خود است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و عبارات نیاز به دانش ادبی و تاریخی دارند.

قطعه شمارهٔ ۸۶

خدایگانا چو شد اشارتت که رهی
به ملک فارس به تحصیل وجه زر برود

گمان بنده نبود آنکه بعد چندین سال
ز درگهت به چنین کار مختصر برود

ولی به حکم قضا بر رضا چه چاره بود
چو هست حکم قضا گو بدین قدر برود

به خاک پای عزیزت که گر به آب سیاه
اشارت تو بود چون قلم به سر برود

اگرچه رفتن او هر چه دیرتر بکشید
کنون چو می‌رود آن به که زودتر برود

بساز کار من امروز زانکه می‌ترسم
که گر دو روز بمانم یکی دگر برود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.