هوش مصنوعی:
در این شعر، یک فقیر توسط یک خواجه مغرور در حمام مورد تحقیر و آزار قرار میگیرد. فقیر سعی میکند با بوسیدن پای خواجه و ابراز فروتنی، او را آرام کند، اما خواجه همچنان رفتار نامناسبی دارد. در نهایت، فقیر به خواجه میگوید که دل او را کاملاً خراب کرده و با یک عذر ساده (مشتی گل) نمیتوان آن را بازسازی کرد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و انسانی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، موضوع تحقیر و آزار ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
قطعه شمارهٔ ۱۰۴
پریر روز به حمام در فقیری را
به فحش و زجر فرو شست خواجه مغرور
فقیر رفت که پاش چو سنگ بوسه دهد
چو شانه ریش گرفتم که دور نیستم دور
از آن پس ز پی عذر داد مشتی گل
فقیر گفت که ای خواجه نیستی معذور
دل مرا که به کلی خراب کرده توست
گمان مبر که به یک مشت گل شود معمور
به فحش و زجر فرو شست خواجه مغرور
فقیر رفت که پاش چو سنگ بوسه دهد
چو شانه ریش گرفتم که دور نیستم دور
از آن پس ز پی عذر داد مشتی گل
فقیر گفت که ای خواجه نیستی معذور
دل مرا که به کلی خراب کرده توست
گمان مبر که به یک مشت گل شود معمور
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.