هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی سخن میگوید و از مخاطب میخواهد که از دنیای مادی و ظواهر فریبنده دوری کند و به عشق حقیقی و معنوی روی آورد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی والا و دلکش یاد میکند و تأکید میکند که عشق واقعی فراتر از مادیات و ظواهر است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۲۷۳
ما به سُلَیمان خوشیم دیو و پَری گو مَباش
حُسنِ تو از حَد گُذشت شیوه گَری گو مَباش
هست دُرُستِ دِلَم مُهرِ تو ای حاصِلَم
جانِ زَرینَم بس است مُهرِ زَری گو مَباش
عشقْ کدام آتش است کو همه را دِلْکَش است؟
چاکریِ او خوش است مُلْک و سَری گو مَباش
بَرکَن از کار تو دست به یک بار تو
خُشک لَبَم دار تو هیچ تَری گو مَباش
جانِ من از جانِ عشق شُد هَمِگی کانِ عشق
هَمرَهِ مَردانِ عشق ماده نَری گو مَباش
سایهیی و پیش و پس جانِ مرا دَست رَس
سایهٔ آن نَخْل بَس باروری گو مَباش
جانِ صَفا شَمسِ دین از تبریزی چو چین
از تو مرا غیرِ این پَرده دَری گو مَباش
حُسنِ تو از حَد گُذشت شیوه گَری گو مَباش
هست دُرُستِ دِلَم مُهرِ تو ای حاصِلَم
جانِ زَرینَم بس است مُهرِ زَری گو مَباش
عشقْ کدام آتش است کو همه را دِلْکَش است؟
چاکریِ او خوش است مُلْک و سَری گو مَباش
بَرکَن از کار تو دست به یک بار تو
خُشک لَبَم دار تو هیچ تَری گو مَباش
جانِ من از جانِ عشق شُد هَمِگی کانِ عشق
هَمرَهِ مَردانِ عشق ماده نَری گو مَباش
سایهیی و پیش و پس جانِ مرا دَست رَس
سایهٔ آن نَخْل بَس باروری گو مَباش
جانِ صَفا شَمسِ دین از تبریزی چو چین
از تو مرا غیرِ این پَرده دَری گو مَباش
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.