هوش مصنوعی:
این متن یک مناجات عرفانی و توبهکارانه است که در آن گوینده به خطاها و گناهان خود اعتراف میکند و از خداوند طلب بخشش و رحمت مینماید. او اظهار میکند که تنها به لطف و فضل الهی امید دارد و از خدا میخواهد که در روز قیامت او را مورد رحمت خود قرار دهد. همچنین، گوینده به ضعف و ناتوانی خود در برابر گناهان اشاره کرده و از خداوند میخواهد که عذر او را بپذیرد.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گناه، توبه، و روز قیامت ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
بخش ۲ - مناجات
الهی، الهی، خطا کردهایم
تو بر ما مگیر آنچه ما کردهایم
گنه کارم و عذر خواهم توئی
چه حاجت بپرسش؟ گواهم توئی
به گیتی نداریم غیر از تو کس
به لطف تو داریم امید و بس
مرا مایهای بس گران دادهای
به شهر غریبم فرستادهای
که تا دولت هر دو عالم خرم
کنم سود و سرمایه باز آورم
کنون میروم کیسه پرداخته
همه سود و سرمایه در باخته
به خود روی خود را سیه کردهام
به بد، کار خود را تبه کردهام
مگر هم تو بر حال فردای من
کنی رحمتی، ورنه، ای وای من
در آن دم که جان عزم رفتن کند،
ز سودای جان مرغ دل پر زند،
مرا ذوق شهد شهادت چشان
به نام خودم ساز و شیرین زبان
ندارم بغیر از تو فریاد رس
الهی در آن دم به فریاد رس
گنه کارم و آنگه امید وار
که دریای فضلت ندارم کنار
مگر باز پوشد گنه داورم
وگر باز پرسد، چه عذر آورم؟
فرو ماندهام سخت در کار خویش
سیه رویم از کار و کردار خویش
ز اشکی که آید به رویم فرو
چه سود است جز ریختن آبرو؟
چه حاصل دهد با گنه کاریم
جز از درد سر ناله و زاریم؟
به عذر گناهم که رسم است و خو
سرشکی همی ریزم آنگه برو
زند هر کس از طاعت خود نفس
مرا تکیه بر رحمت تست و بس
به پیرانسر ار چه گنه میکنم
ولیکن در رحمتت میزنم
خداوندگارا، به حق رسول
که فرما مناجات سلمان قبول
تو بر ما مگیر آنچه ما کردهایم
گنه کارم و عذر خواهم توئی
چه حاجت بپرسش؟ گواهم توئی
به گیتی نداریم غیر از تو کس
به لطف تو داریم امید و بس
مرا مایهای بس گران دادهای
به شهر غریبم فرستادهای
که تا دولت هر دو عالم خرم
کنم سود و سرمایه باز آورم
کنون میروم کیسه پرداخته
همه سود و سرمایه در باخته
به خود روی خود را سیه کردهام
به بد، کار خود را تبه کردهام
مگر هم تو بر حال فردای من
کنی رحمتی، ورنه، ای وای من
در آن دم که جان عزم رفتن کند،
ز سودای جان مرغ دل پر زند،
مرا ذوق شهد شهادت چشان
به نام خودم ساز و شیرین زبان
ندارم بغیر از تو فریاد رس
الهی در آن دم به فریاد رس
گنه کارم و آنگه امید وار
که دریای فضلت ندارم کنار
مگر باز پوشد گنه داورم
وگر باز پرسد، چه عذر آورم؟
فرو ماندهام سخت در کار خویش
سیه رویم از کار و کردار خویش
ز اشکی که آید به رویم فرو
چه سود است جز ریختن آبرو؟
چه حاصل دهد با گنه کاریم
جز از درد سر ناله و زاریم؟
به عذر گناهم که رسم است و خو
سرشکی همی ریزم آنگه برو
زند هر کس از طاعت خود نفس
مرا تکیه بر رحمت تست و بس
به پیرانسر ار چه گنه میکنم
ولیکن در رحمتت میزنم
خداوندگارا، به حق رسول
که فرما مناجات سلمان قبول
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱ - فراقنامه
گوهر بعدی:بخش ۳ - در ستایش پیامبر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.