هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تنهایی و ناامیدی خود می‌گوید و از نبود یاری برای شنیدن فریادهایش شکایت دارد. او از باد می‌خواهد که پیامش را به یار برساند، زیرا جز باد کسی را برای این کار ندارد. شاعر احساس می‌کند که از وجودش چیزی جز نفسی باقی نمانده و این نیز بسیار ناچیز است. او آرزو دارد که مانند مگسی در شکرستان یار پرواز کند، اما حتی توانایی پریدن مانند مگس را نیز ندارد. با این حال، اعلام می‌کند که قصد دارد از مشکلات عبور کند، زیرا همت او کمتر از خسی نیست. در پایان، از طوطی جان می‌خواهد که از قفس سبز بیرون آید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، موضوعاتی مانند تنهایی و ناامیدی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن مناسب نباشد.

بخش ۳۱ - غزل

فریاد همی دارم و فریاد رسی نیست
پندار درین گنبد فیروزه کسی نیست

ای باد خبر بر، بر آن یار همی دم
کز بهر خبر جز تو مرا همنفسی نیست

از هستی من جز نفسی باز نمانده‌ست
هر چند که این نیز بر آنم که بسی نیست

ما را هوس آن دست که در پای تو میریم
دارد مگسی در شکرستان تو پرواز

دردا که مرا قوت پر مگسی نیست
خواهیم گذشت از سر آن قلزم نیلی

آخر قدم همت ما کم ز خسی نیست
ای طوطی جان زرین قفس سبز برون ای
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۰ - جمشید و سفر دریا
گوهر بعدی:بخش ۳۲ - در وصف صبح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.