هوش مصنوعی: شمع در پاسخ به سرزنش‌ها، خود را عاشق می‌خواند و از عشقش به عنوان دلیل سرفرازی و مقاومت خود دفاع می‌کند. او از نشستن و تسلیم شدن امتناع می‌ورزد و عشق را همچون سربازی می‌داند که نیازمند شجاعت است. شمع از دیگران دعوت می‌کند تا اگر توانایی همراهی با او را دارند، در این راه دشوار به او بپیوندند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و زبان شاعرانه نیازمند سطحی از بلوغ فکری و تجربه است که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

بخش ۳۷ - قطعه

از سرگرمی جوابش داد شمع
گفت: « تا کی سرزنش کردن مرا؟

عاشقم خواندی، بلی، من عاشقم
اشک سرخ و روی زردم بس گوا

ز آنچه گفتی، سر فرازی می کنم
سر فرازی هست بر عاشق روا

سرفرازی من از عشقست و بس
در هوایش سر فرایم دایماً

آنچه می گویی که بنشین و بمیر
یا سر و خود گیر و یک چندی به پا

تا سرم برجاست نتوانم نشست
من نخواهم مردن الا در هوا

تا به کی گیرم سر خود زانکه هست
از سر من بر سر من این بلا

کار عشق و عاشقی سربازی است
گر سر این ماجرا داری، بیا!

در پی من شو که نتوان یافتن
رهروان را بهتر از من پیشوا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۶ - غزل
گوهر بعدی:بخش ۳۸ - گفتگوی جمشید با شمع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.