هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه‌ای است که شاعر از عشق و فراق متحمل شده است. او از دل سوخته، اشک‌های بی‌پاسخ و محفلی گرم از ناله‌هایش سخن می‌گوید. شاعر از عشقی سوزان و قاتلی درون سینه‌اش یاد می‌کند که جانش را می‌ستاند. همچنین، او از شرم عشق و ناتوانی در بیان رنج‌هایش می‌گوید و در نهایت، مانند شمعی سوخته، زبان به شکوه نمی‌گشاید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند 'قاتل درون سینه' یا 'شمع سوخته' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، این شعر نیاز به درک نسبی از ادبیات کلاسیک فارسی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

نای خروشان

چو نی بسینه خروشد دلی که من دارم
بناله گرم بود محفلی که من دارم

بیا و اشک مرا چاره کن که همچو حباب
بروی آب بود منزلی که من دارم

دل من از نگه گرم او نپرهیزد
ز برق سر نکشد حاصلی که من دارم

بخون نشسته ام از جان ستانی دل خویش
درون سینه بود قاتلی که مندارم

ز شرم عشق خموشم کجاست گریه شوق ؟
که با تو شرح دهد مشکلی که مندارم

رهی چو شمع فروزان گرم بسوزانند
زبان شکوه ندارد دلی که من دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:چشمهٔ نور
گوهر بعدی:خندهٔ مستانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.