هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس تنهایی و بیگانگی در میان آشنایان سخن می‌گوید. او خود را دیوانه‌ای می‌داند که با وجود تعلق به دنیای مردمی، در جامعه احساس بی‌آبرویی می‌کند. اشعار او ترکیبی از غم و شادی است، گاه با ناله‌های جانسوز دل‌ها را گرم می‌کند و گاه با گریه‌های مستانه باعث خندهٔ گل‌ها می‌شود. شاعر خود را آزاده و سرگشته می‌داند و با وجود تمام مشکلات، همت مردانه‌اش را از دست نمی‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از نمادها و مفاهیم انتزاعی مانند دیوانگی، آزادگی و همت مردانه برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد.

خندهٔ مستانه

با عزیزان درنیامیزد دل دیوانه‌ام
در میان آشنایانم ولی بیگانه‌ام

از سبک روحی گران آیم به طبع روزگار
در سرای اهل ماتم خندهٔ مستانه‌ام

نیست در این خاکدانم آبروی شبنمی
گر چه بحر مردمی را گوهر یکدانه‌ام

از چو من آزاده‌ای الفت بریدن سهل نیست
می‌رود با چشم گریان سیل از ویرانه‌ام

آفتاب آهسته بگذارد در این غمخانه پای
تا مبادا چون حباب از هم بریزد خانه‌ام

بار خاطر نیستم روشندلان را چون غبار
بر بساط سبزه و گل سایهٔ پروانه‌ام

گرمی دلها بود از ناله جانسوز من
خندهٔ گلها بود از گریهٔ مستانه‌ام

هم عنانم با صبا سرگشته‌ام سرگشته‌ام
همزبانم با پری دیوانه‌ام دیوانه‌ام

مشت خاکی چیست تا راه مرا بندد رهی ؟
گرد از گردون برآرد همت مردانه‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نای خروشان
گوهر بعدی:پرنیان‌پوش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.