هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از پاکی و بی‌کینگی دل خود می‌گوید و بیان می‌کند که دلش مانند آیینه‌ای صاف و بدون غبار است. او از غم دیرینه‌ای که در دل دارد سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که دیگران از گنجینه‌ی درونی او غافل هستند. شاعر همچنین به آتش درون خود اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که روشنی دل بی‌کینه‌اش از خورشید تابناک‌تر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غم دیرینه و آتش درون نیاز به تجربه‌ی زندگی بیشتری برای درک کامل دارد.

آیینهٔ روشن

ز کینه دور بود سینه ای که من دارم
غبار نیست بر آیینه ای که من دارم

ز چشم پر گهرم اختران عجب دارند
که غافلند ز گنجینه ای که من دارم

به هجر و وصل مرا تاب آرمیدن نیست
یکیست شنبه و آدینه ای که من دارم

سیاهی از رخ شب می رود ولی از دل
نمی رود غم دیرینه ای که من دارم

تو اهل درد نه ای ورنه آتشی جانسوز
زبانه می کشد از سینه ای که من دارم

رهی ز چشمه خورشید تابناک تر است
به روشنی دل بی کینه ای که من دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:ساغر خورشید
گوهر بعدی:دریادل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.