هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق نافرجام و دلشکستگی خود میگوید. او بیان میکند که معشوق با ناز و کرشمه دل او را ربود، اما با افزایش نیاز شاعر، معشوق نیز بر ناز خود افزود. با وجود الفت اولیه، معشوق از او رمید و تغییر کرد. شاعر از این که به معشوق نیاز نشان داد اظهار ندامت میکند و از گریز معشوق با وجود وفاداری خود شکایت دارد. او خروش درونی دارد اما لب از شکایت بسته است. در پایان، شاعر اشکهای خود را به جویباری تشبیه میکند که چمن را خرم میسازد و چشمهای که از آن خجل است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و دلشکستگی در شعر وجود دارد که درک آنها برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
پشیمانی
دل زود باورم را به کرشمهای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی
به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی
من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی
ز درون بود خروشم ولی از لب خموشم
نه حکایتی شنیدی نه شکایتی شنودی
چمن از تو خرم ای اشک روان که جویباری
خجل از تو چشمه ای چشم رهی که زنده رودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی
به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی
من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی
ز درون بود خروشم ولی از لب خموشم
نه حکایتی شنیدی نه شکایتی شنودی
چمن از تو خرم ای اشک روان که جویباری
خجل از تو چشمه ای چشم رهی که زنده رودی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
۱۱۳۸
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:سیه مست
گوهر بعدی:آزاده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.