هوش مصنوعی:
این شعر از علامه اقبال لاهوری، به موضوعاتی مانند عشق، ایمان، وحدت اسلامی و مبارزه با استعمار میپردازد. شاعر با اشاره به نمادهایی مانند آتش نمرود و آفتاب جهانگیر، بر اهمیت آشکارسازی حقیقت و مقاومت تأکید دارد. همچنین، او از وحدت میان مناطق مختلف اسلامی مانند حجاز و توران سخن میگوید و از هنر و موسیقی به عنوان ابزاری برای بیان دردها و آرزوها یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و سیاسی است که درک آن به بلوغ فکری و آگاهی نسبت به مسائل تاریخی و اجتماعی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و نمادین ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
به مبلغ اسلام در فرنگستان
زمانه باز برافروخت آتش نمرود
که آشکار شود جوهر مسلمانی
بیا که پرده ز داغ جگر بر اندازیم
که آفتاب جهانگیر شد ز عریانی
هزار نکته زدی پیش دلبران فرنگ
گداختی صنمان را به علم برهانی
خبر ز شهر سلیمی بده حجازی را
شرار شوق فشان در ضمیر تورانی
ره عراق و خراسان زن ای مقام شناس
ببزم اعجمیان تازه کن غزل خوانی
بسی گذشت که در انتظار زخمه وریست
چه نغمه ها که نه خون شد به ساز افغانی
حدیث عشق به اهل هوس چه میگوئی
به چشم مور مکش سرمهٔ سلیمانی
که آشکار شود جوهر مسلمانی
بیا که پرده ز داغ جگر بر اندازیم
که آفتاب جهانگیر شد ز عریانی
هزار نکته زدی پیش دلبران فرنگ
گداختی صنمان را به علم برهانی
خبر ز شهر سلیمی بده حجازی را
شرار شوق فشان در ضمیر تورانی
ره عراق و خراسان زن ای مقام شناس
ببزم اعجمیان تازه کن غزل خوانی
بسی گذشت که در انتظار زخمه وریست
چه نغمه ها که نه خون شد به ساز افغانی
حدیث عشق به اهل هوس چه میگوئی
به چشم مور مکش سرمهٔ سلیمانی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:جمهوریت
گوهر بعدی:غنی کشمیری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.