۳۶۶ بار خوانده شده

دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره

دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره
چه گنه اگر تراشم صنمی ز سنگ خاره

تو به جلوه در نقابی که نگاه بر نتابی
مه من اگر ننالم تو بگو دگر چه چاره

چه شود اگر خرامی به سرای کاروانی
که متاع ناروانش دلکی است پاره پاره

غزلی زدم که شاید به نوا قرارم آید
تب شعله کم نگردد ز گسستن شراره

دل زنده ئی که دادی به حجاب در نسازد
نگهی بده که بیند شرری بسنگ خاره

همه پارهٔ دلم را ز سرور او نصیبی
غم خود چسان نهادی به دل هزار پاره

نکشد سفینه کس به یمی بلند موجی
خطری که عشق بیند بسلامت کناره

به شکوه بی نیازی ز خدایگان گذشتم
صفت مه تمامی که گذشت بر ستاره
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست
گوهر بعدی:گرچه شاهین خرد بر سر پروازی هست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.