۴۸۹ بار خوانده شده

بر عقل فلک پیما ترکانه شبیخون به

بر عقل فلک پیما ترکانه شبیخون به
یک ذره درد دل از علم فلاطون به

دی مغبچه ئی با من اسرار محبت گفت
اشکی که فرو خوردی از بادهٔ گلگون به

آن فقر که بی تیغی صد کشور دل گیرد
از شوکت دارا به از فر فریدون به

در دیر مغان آئی مضمون بلند آور
در خانقه صوفی افسانه و افسون به

در جوی روان ما بی منت طوفانی
یک موج اگر خیزد آن موج ز جیحون به

سیلی که تو آوردی در شهر نمی گنجد
این خانه بر اندازی در خلوت هامون به

اقبال غزل خوان را کافر نتوان گفتن
سودا بدماغش زد از مدرسه بیرون به
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نظر به راه نشینان سواره می گذرد
گوهر بعدی:یا مسلمان را مده فرمان که جان بر کف بنه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.